نمونههایی از گفتار و رفتار امام جواد(ع)| ۳
اوصاف حضرت قائم از زبان امام جواد(ع)
حضرت عبدالعظیم حسنی(ره) میگوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: «ای مولای من، امید آن را دارم که شما همان قائم از خاندان محمّد(ص) باشی که سراسر زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند.»
امام جواد(ع) در پاسخ فرمود:
«هر یک از ما امامان، قائم به امر خدا و راهنمای بهسوی دین خدا است، ولی آن قائمی که خداوند بهوسیلهی او سراسر زمین را از لوث کفر و الحاد، پاک میسازد، و زمین را پر از عدل و داد مینماید، کسی است که ولادتش از نظر مردم مخفی است، و خودش از آنها غایب است، و تلفّظ به نام مبارک او برای مردم حرام است، او همنام و هم کُنیه رسول خدا(ص) است، او همان است که زمین در زیر پایش کشیده میشود. (و طیّ الارض میکند) و هرگونه سختی برایش رام میگردد، اصحاب او به تعداد مجاهدان جنگ بدر (۳۱۳ نفر) از دورترین نقاط، به محضرش میرسند، و این است (یکی از مصادیق) سخن خداوند که میفرماید:
«اَیْنَما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمْ اللهُ جَمِیعاً اِنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَییءٍ قَدِیرٌ:
هر جا باشید خداوند همهی شما را حاضر میکند، همانا خداوند بر همه چیز توانا است.» (بقره/۱۴۸)
وقتی که این ۳۱۳ نفر از مردان مخلص در کنار آن حضرت اجتماع نمودند، خداوند فرمان او را آشکار میسازد، وقتی که تعداد بیعت کنندگان (ده هزار نفر) تکمیل شد، به اذن الهی خارج میگردد، و پیاپی دشمنان خدا را میکشد تا خداوند خشنود گردد.
حضرت عبدالعظیم عرض کرد: «چگونه او از خشنودی خدا آگاه میگردد؟»
حضرت جواد(ع) فرمود: «خداوند، رحمت را در قلب او میافکند (و همین نشانهی خشنودی خدا است) وقتی که قائم(عج) وارد مدینه میشود دو بت لات و عزّی را (از درون قبر) خارج میسازد و میسوزاند.»[1]
عیادت و دلجویی از بیمار
یکی از شاگردان امام جواد(ع) بیمار شد، در حدّی که به بستر افتاد و امید زنده ماندن نداشت، امام جواد(ع) با خبر شد، همراه جمعی از اصحاب به عیادت او رفت، وقتی که در بالین او نشست و احوال او را پرسید، او زار زار گریه کرد و میگفت: «میمیرم، چه کنم؟ مرگ در کار است...»
امام جواد(ع) به او فرمود: «ای بندهی خدا، تو که از مرگ میترسی، از اینرو است که نمیدانی مرگ چیست، برای تو مثالی بزنم: اگر بدنت آلوده به چرک و کثافت باشد، و موجب زخمهای پوستی بدن گردد و ناراحت شوی، و بدانی که اگر حمّام بروی و شستشو کنی، همهی این چرکها و آلودگیها و زخمها از بین میرود، آیا میل داری که به حمّام بروی، یا میل نداری؟» بیمار عرض کرد: البتّه دوست دارم که هرچه زودتر به حمّام بروم و خود را از همهی ناپاکیها پاک نمایم. امام جواد(ع) فرمود: مرگ برای مؤمن، همان حمّام است و آن، آخرین منزلگاه و مرحلهی شستشو و پاکسازی از آلودگیهای گناه میباشد، بنابراین اگر به سوی مرگ رفتی، در حقیقت از همهی اندوهها و رنجها رهیدهای و بهسوی شادی رو آوردهای، پس هیچ غم را به خود راه نده.»
بیانات گرم و پر مهر امام جواد(ع) روحی تازه در کالبد آن بیمار بخشید، قلب و اعصاب او آرام شد، و اندوهش به شادی و نشاط تبدیل گشت.[2]
لطف و محبّت به دوستان
حسینبن علی وَشّاء از دوستان خاندان رسالت و از شاگردان امام رضا(ع) و سپس امام جواد(ع) بود، او برای دیدار امام جواد(ع) به روستای «صریّا» (نزدیک) مدینه رفت، و با آن حضرت دیدار نمود، امام جواد(ع) پس از احوالپرسی، به او گفت: «همین جا باش، تا برگردم.»
حسین وَشّاء میگوید: من در زمان حضرت رضا(ع) خیلی اشتیاق داشتم پیراهن از لباسهای او را به عنوان تیمّن و تبرّک بگیرم، ولی موفّق نشدم، در همین هنگام در دلم گفتم اگر امام جواد(ع) نزد من بازگشت، از او تقاضای پیراهن میکنم، منتظر آن بزرگوار بودم، پس از ساعتی دیدم شخصی از اطراف آن حضرت آمد و پیراهنی به من داد و گفت: «من فرستادهی امام جواد(ع) هستم، آن حضرت این پیراهن را داد تا به تو بدهم، و فرمود این پیراهن از پیراهنهای امام رضا(ع) است که با آن نماز میخواند.»[3]
بسیار خوشحال شدم و بیآنکه اظهار کنم، به مرادم رسیدم.
دو کرامت از امام جواد(ع)
۱- اسحاقبن اسماعیل میگوید: در همان سالی که گروهی برای تحقیق برای یافتن امام بر حقّ، به مدینه رفته بودند، من نیز با آنها بودم، ده سؤال در کاغذی نوشته بودم تا از آن حضرت بپرسم، همسرم حامله بود، با خود گفتم اگر آن حضرت به سؤالات من پاسخ داد، از او میخواهم که از خدا بخواهد فرزندم پسر باشد، پس از آنکه حاضران سؤالهای خود را مطرح کردند و جواب شنیدند، من برخاستم و به محضر امام جواد(ع) رفتم، تا سؤالهایم را که در کاغذ نوشته بودم بپرسم، وقتی که نظر امام به من افتاد، بیدرنگ فرمود:
«یا اَبا یَعْقُوبَ سَمِّهِ اَحْمَدَ:
ای ابویعقوب! نام پسرت را احمد بگذار!»
وقتی که از سفر بازگشتم، خداوند به من پسر داد و نام او را احمد گذاشتم.[4]
۲- داودبن قاسم میگوید: به حضور امام جواد(ع) رفتم، و چند نامهی بی آدرس همراه من بود، که نویسندگان آن نامهها را نمیدانستم و بر من مشتبه شده بود، از اینرو اندوهگین بودم، امام جواد(ع) یکی از آنها را برداشت و فرمود: «این نامه مال ریّانبن شبیب است.» دومی را برداشت و فرمود: «این نامه از آنِ فلانی است.» (نام او را برد)، من مات و مبهوت شدم، به من نگاه کرد و لبخندی زد و فرمود: «نامهی سومی را بده. نامهی سومی را دادم، و فرمود: «این نامه نیز مال فلانی است.»
عرض کردم: آری قربانت گردم، درست فرمودی.[5]
دعا برای رفع گرفتاری مؤمن، و استجابت آن
محمدبن عُمیر رازی میگوید برادرم به بیماری آسْم (تنگی نفس) شدید مبتلا بود، همراه او به محضر امام جواد(ع) رفتیم، برادرم از بیماری خود اظهار ناراحتی کرد، امام جواد(ع) فرمود:
«عافاکَ اللهُ مِمّا تَشْکُوا:
خداوند تو را از این بیماری که در موردش شکایت داری، عافیت دهد.»
هنگامی که از محضر امام جواد(ع) بیرون رفتیم، برادرم سلامتی خود را بازیافت و تا آخر عمر از بیماری آسم، نجات یافت.[6]
نیز یکی از شیعیان به نام ابوسلمه میگوید: گوشهایم به شدّت کر شده بودند، به محضر امام جواد(ع) رفتم، آن حضرت به کری من آگاه شد، مرا به نزدیک طلبید، دست مبارکش را بر گوش و سرم کشید و سپس فرمود: «بشنو و فراگیر!»
سوگند به خدا پس از دعای امام جواد(ع) گوشهایم به قدری شنوا شده که خفیفترین صداها را میشنوم.[7]
خودآزمایی
1- طبق فرموده امام جواد(ع)، یکی از مصادیق سخن خداوند که میفرماید: هر جا باشید خداوند همهی شما را حاضر میکند، همانا خداوند بر همه چیز توانا است، چیست؟
2- چگونه حضرت مهدی(عج) از خشنودی خدا آگاه میگردد؟
3- امام جواد(ع)، چه مثالی در مورد مرگ برای شاگرد خود زدند؟ کمی شرح دهید.
پینوشتها
1 احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۴۹ و ۲۵۰.
2 معانی الاخبار، ص ۲۹۰.
3 الخرائج و الجرایح قطب راوندی، ص ۳۴۵.
4 دلائل الامامه، ص ۲۱۲.
5 اصول کافی، ج۱، ص ۴۹۵ – ترجمه ارشاد، ج ۲، ص ۲۸۲.
6 بحار، ج ۵۰، ص ۴۷.
7 همان مدرک، ص ۵۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی